پنجره ی اتاق باز است. صدای رعد و برق می پیچد . نسیمی مرطوب هر چند ثانیه یکبار هوای راکد داخل را عوض میکند. بوی نم باران می دهد . بوی خاک، بوی برگ .پرت می شوم به زمان و مکانی غیر از این جا ! دم دمای صبحی است مرطوب و خنک. پنجره ها و در تراس شاه نشین باز است اینجا شدت باد بیشتر است . از روی تخت نیم خیز که شوی اول چشمت به آسمانی می افتد تکه پاره نمی فهمی صبح است ، غروب است یا چه! دوم چیز ، دریا را می بینی.
درباره این سایت